کاش لحظه ها اسیر تکرار نبود
هنر ملتها
هنر مصریها در رازداری است
هنرکلدانی ها در اراده است
هنر یونانی ها در نظم و اراده
هنر چینی ها در احترام گذاشتن
هنر عربها در یاد کردو مبالغه
هنر فرانسوی ها در دقت وظرافت
هنر ایتالیایی ها در زیبایی
هنر المانی ها در بلند پروازی
هنر یهودیها در نکبت وخواری
هنر ایرانی ها در شیک پوش
از کلمات قصار جبران
سلام به همه اهالی پارسی بلاگ
امیدوارام ازین ماهه پر برکت فیض ببرید
دیشب رویائی داشتم
خواب می دیدم بر روی شنها راه می روم، همراه با خود خداوند
وبر روی پرده شب
تمام روز های زندگی ام را مانند فیلمی می دیدمش
همانطور که به گذشته ام نگاه می کردم
روز به روز از زندگیم را
دو رد پا برروی پرده ظاهر شد
یکی مال من و یکی از ان خداوند
راه ادامه یافت تا تمام روز های تخصیص یافته خاتمه یافت
انگاه ایستادم وبه عقب نگاه کردم
در بعضی جاها یک رد پا وجود داشت
اتفاقا ان روز ها مطابق با سخت ترین روزهای زندگی من بود
روز هایی با بزرگترین رنج ها ترس ها درد ها
انگاه که ازو پرسیدم
خداوندا:
تو به من گفتی که در تمام ایام زندگیم با من خواهی بود
من پذیرفتم که با تو زندگی کنم
به من بگو چرا در ان لحظات درد اورم مرا تنها گذاشتی
خداوند پاسخ داد
بنده ام تو را دوست دارم وبه تو گفتم در تمام سفر همراه تو خواهم بود
من هرگز تو را تنها نخواهم گذاشت حتی برای لحظه ای
ومن چنین نکردم
هنگامی که در ان روز ها یک رد پا دیدی
من بودم که تو را بر دوش می کشیدم
( فرهنگ عامیانه برزیلی)
1- بیاد داشته باشید که در زندگی همواره لحظه های قشنگی وجود داره که دیگه بر نمی گرده پس قدرشو بدون
2- یک لبخند یک نگاه مهر امیز یک شاخه گل هم می تونه کدورتا از بین ببره و زندگیتو سرشار از مهربونی کنه
3- سعی کن صفحه دلت هر روز به روز بشه و غم وناراحتی هارو
از صفحش پاک کنه و خوشی ها رو بریزه تو ارشیو
4- دنیا 2 روزه یکیشو صرف خودت کن یکیشو صرف دیگران
5- هر کسی برای خودش ارزش هایی قائله به ارزشهای دیگران احترام بذار
6- موفق باشی
سلام بر سهراب
گوش کن ، دورترین مرغ جهان می خواند.
شب سلیس است، و یکدست ، و باز.
شمعدانی ها
و صدادارترین شاخه فصل ، ماه را می شنوند.
پلکان جلو ساختمان ،
در فانوس به دست
و در اسراف نسیم ،
گوش کن ، جاده صدا می زند از دور قدم های ترا.
چشم تو زینت تاریکی نیست.
پلک ها را بتکان ، کفش به پا کن ، و بیا.
و بیا تا جایی ، که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روی کلوخی بنشیند با تو
و مزامیر شب اندام ترا، مثل یک قطعه آواز به خود جذب کنند.
پارسایی است در آنجا که ترا خواهد گفت :
بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است.
وقتی از همه چیزو وهمه کس دلت می گیره
وقتی که می خوای فریاد بزنی اما نمی تونی
وقتی که فریاد می زنی و هیچ کس صداتو نمی شنوه
وقتی که همه درا رو بروت بسته میبینی
انوقت حس غریبی به سراغت می یاد و از ته دل فریاد میزنی اللهم عجل لولیک الفرج این کلید هر دریه اگر مخلص باشی وبخوای
به امید ان روز
به نام خدا
کنار اشنایی تو اشیانه می کنم
فضای اشیانه را پر از ترانه می کنم
کسی سوال می کند
بخاطر چه زنده ای
و من برای زندگی تو را بهانه می کنم
ابی تر از انیم که بیرنگ بمیریم
از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم
تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم
شاید که خدا خواسته دلتنگ بمیریم
اسمانی باشید در پناه حق